یادداشتهای یک هرزه

ساخت وبلاگ
ای پاییزتو هم رفتی!با کوله باری از خاطرهبا خلوتی رنگینبی صدا و آهسته  یلدا شاهد استوقتی تو هستیخاطره هایم جان میگیرندو مرا پایبنده تر از قبلبه دنیای ماورایی من و یار می کشاننددنیایی با ملودی های پی در پیعقد و وصال و ...همه در بستر توست!اما عجب صبری داریمرا با این همه دلتنگی ام باز به آغوش کشیدیخودت آرام بودی ولی دل انارهایت خون می شدوقتی اشک، چشمانم را از پای در می آورد منم که در پوستین آرامشهمانند تو غوغای درونم را تیمار میکردماما بدانتو روح زندگی منیمرا با یگانه یارم پیوند زدیتو بی شکتفسیر زیبایی هستی از بهارزیرا بهاری ساختی در اوج پاییزییتحال می روی برواما به موقع برگرد! یادداشتهای یک هرزه...
ما را در سایت یادداشتهای یک هرزه دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : bharzeh4 بازدید : 149 تاريخ : سه شنبه 27 ارديبهشت 1401 ساعت: 2:08

تا ابد دوریم، چون سوگند قرآن و دروغ
دور، مانند زبان روزه داران و دروغ

روز، پیمان بستی و شب توبه کردی ای دریغ!
توبه کارا! چیست فرق نقض پیمان و دروغ؟

خواستی دلتنگیم را در دلم پنهان کنم
عاشق و انکار دلتنگی؟ مسلمان و دروغ؟

باز در جمع رقیبان صحبت از من شد، بیا!
تا از ایشان بشنوی یک چند بهتان و دروغ

بعد از این دیگر تو را مومن نمی دانم، که دوست
گفت در یک دل نمی گنجند ایمان و دروغ

یادداشتهای یک هرزه...
ما را در سایت یادداشتهای یک هرزه دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : bharzeh4 بازدید : 150 تاريخ : سه شنبه 27 ارديبهشت 1401 ساعت: 2:08

آن یار که عهد دوستاری بشکست می‌رفت و منش گرفته دامان در دست می‌گفت دگرباره به خوابم بینی پنداشت که بعد از آن مرا خوابی هست یادداشتهای یک هرزه...
ما را در سایت یادداشتهای یک هرزه دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : bharzeh4 بازدید : 157 تاريخ : سه شنبه 27 ارديبهشت 1401 ساعت: 2:08